
اینگمار برگمان و تارکوفسکی
هنگامی که اینگمار برگمن از آندری تارکوفسکی گفت :
….آنچه بر «آندره تارکوفسکی» گذشت، نمونهی بارز ازدسترفتن فرصتها است.
منظورتان چيست؟
ترک شوروی برای تارکوفسکی مصيبت هنری به بار آورد. به ايثار نگاه کنيد. فيلم بسيار آشفتهای است. ارلاند يوزفسن بازيگر اول او نمايش راديويی طنزآميزی در مورد شب تابستانی که تارکوفسکی و اعضای گروهش نماهای خارجی را میگرفتند نوشته که بسيار جذاب و افشاگرانه است. اين نمايش سرانجام روی صحنهی تئاتر اجرا شد.
آيا به سينمای تارکوفسکی علاقه داريد؟
تارکوفسکی حکم يکی از بزرگترين و فراموششدهترين تجربههای سينمايیام را به من بخشيده. در ساعات ديروقت يکی از شبهای سال 1971 در يکی از اتاقهای «انستيتو فيلم سوئد» به همراه کيل گردِ (Kjell Grede) چند حلقه فيلم يافتيم. از مأمور نمايش فيلمها پرسيدم «اين چيه؟» و او پاسخ داد «اوه، چند فيلم آشغال روسی.» اما نام تارکوفسکی را روی يکی از حلقهها ديدم. رو به گرو گفتم: «گوش کن در مورد اين فيلم چيزهایی خواندهام؛ بايد ببينيم چيه.» بنابراين مأمور نمايش فيلمها را اغوا کرديم آن فيلم را نشانمان دهد. «آندره روبلف» بود. ساعت دو و نيم صبح بود که من و گرو با چشمان سرخ بيرون زديم. حيرتزده بوديم. آن تجربه را هرگز فراموش نمیکنم. فيلم حتی زيرنويس سوئدی هم نداشت و حتی يکی از واژهها را هم نفهميده بودیم؛ با اين وصف در آن غرق شديم. «آینه»ی تارکوفسکی را هم بسيار دوست دارم. ارلاند يوزفسن در دو فيلم از تارکوفسکی بازی کرد و آن دو با هم مکالمات پرشماری داشتند. توسط ارلاند بود که دريافتم تلقی تارکوفسکی از بازيگران غريب است. او از آنها نمیخواست بازی کنند.
آيا تارکوفسکی را ملاقات کرديد؟
اجازه بدهيد چيز عجيبی را در مورد رابطهام با تارکوفسکی تعريف کنم. او در گاتلند صحنههای خارجی «ايثار» را میگرفت، و من فقط بيست دقيقه با او فاصله داشتم. بارها فکر کردم بروم و با او ملاقات کنم؛ با کسی که برايم اهميت داشت؛ با کسی که چنان تأثير عميقی نه به عنوان يک فيلمساز بلکه به عنوان يک انسان با تلقی متفاوتی از زندگی، گذاشته بود.
چرا به ديدارش نرفتيد؟
فکر میکنم مسئلهی زبان مطرح بود. او نه انگليسی حرف میزد، نه آلمانی؛ يعنی دو زبانی که با آنها تا حدی راحت برخورد میکنم. او کمی فرانسوی صحبت میکرد، و کمی ايتاليايی؛ بنابراين بدون مترجم نمیتوانستيم با هم ارتباط برقرار کنيم. اما در مورد آنچه میخواستم با او حرف بزنم مترجم کارساز نبود. بنابراين هرگز با تارکوفسکی ملاقات نکردم و با کمال تأسف او چندی بعد درگذشت.